Poetically beautiful Delara shoraka
شاعرانه زیبا دل آرا شرکا
با هر نگاه
صدایم کردی
هزاران بار
جملگی عشق در توست
در صدای دل آرای توست
تو عاشقم کردی
با هزاران بار
تکرار مهر خود
( دل آرا شرکاء )
شعر عاشقانه کوتاه دل آرا شرکا
تیک تاک تیک تاک
می زد قلب عاشق من
تیک تاک تیک تاک
می گذشت ثانیه ها بی تو
تیک تاک تیک تاک
می رسید لحظه به لحظه
آن دیدار دل آرای تو
تیک تاک تیک تاک
قلب من می تپید
از برای دیدار
آن روی دل آرای تو
( دل آرا شرکاء )
شعر زیبا دلارا شرکا
شعر ناب دل آرا شرکا
شاعر زن ایرانی دلارا شرکا
دل آرا شرکا شاعر زن محبوب ایرانی
Delara Shoraka popular Iranian female poet
در گذر روزگار
منتظر بودم و شاد
که ناگاه رسید
آن ارابه عشق
بر ابر و باد
سوارش
نجیب بود و دل آرا
خوش قامت و گیرا
انگار خدا تنها او را
خلق کرده در دنیا
برای زندگی دل آرا
( دل آرا شرکاء )
شعر عاشقانه کوتاه دلارا شرکا
طنین انداخت در گوشم
صدای زیبای تو
نقش بست در ذهنم
چهره دل آرای تو
می نگریستم به آن روزها
روزهای سبز و دل آرا
وه که چه شیرین بود و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
ahuv ck hdvhkd
شعر عاشقانه کوتاه دل آرا شرکا
در آن شب پر خاطره
تو بودی و من
و یک دنیا خاطره
در سایه آن
برج رویایی ایفل
قدم زدیم عاشقانه
نوشیدیم از آن
شربت شیرین
آن کافه پرخاطره
هنوز عطر دل آرای عشق مان
پیچیده در آن فضای پر خاطره
( دل آرا شرکاء )
باز هم هوای باران
باز هم صدای خش خش برگ ها
باز هم نوبت عشق دل آرا
بازهم رقص دل انگیز ریزش برگ ها
باز هم هوای ابر و نسیم خوش
باز هم صدای صاعقه و رعد و برق
باز هم دویدن بر روی زمین های خیس
باز هم جمع کردن برگ های خشک و رنگی
سبز و زرد و قرمز
باشد مبارک آغاز مهر
باشد مبارک پاییز
فصل دل آرای رنگ ها
( دل آرا شرکاء )
در نگاهم خواندی
آن دوستت دارم را
در لبخندم دیدی
آن محبت بیکرانم را
در سرخی گونه هایم دیدی
آن حجب و حیا را
در کمانی ابروانم دیدی
آن صبر و صلابتم را
در پیچ گیسوانم دیدی
آن ظرافت احساساتم را
دل آرا به تو بست دل
من آن توام
مرا دریاب دل آرا
( دل آرا شرکاء )
Delara sh
ng Hvh a
یثمشقش سا
ahuv ck
دل آرا ش
نشست بر لبان سرخم
گل لبخند یاد تو
من می بویم و لمس می کنم
آن گل های عنابی یاد تو
و در آن ساعت های ناتمام
دل آرا مینگرم یاد تو
( دل آرا شرکاء )
یثمشقش سا
ng Hvh a
ng Hvh
تو به من مینگریستی زیبا و دل آرا
خجالتی فرا گرفت مرا
چون غنچه گل جمع شدم
در دل داشتم شوق تماشای تو
ولی پنهان کردم روی دل آرا
( دل آرا شرکاء )
در آن دوردست ها دیدم تو را
تمنا کرد دلم تنها تو را
هر چند که دیدم خشکیده
آن علف زار سرسبز محبت
میان من و تو
باز می خواستم
و می خواستمت دل آرا
در آن گوشه قلبم تو را
( دل آرا شرکاء )
با نگاهی دلبرانه
خواندم تو را عاشقانه
آه که تو چه دل آرایی
آه که تو چه رعنایی
آه که تو همندیم دل آرایی
( دل آرا شرکاء )
بتاب ای یار مهربان
در تنهایی شب هایم
همچون فانوسی درخشان
در تاریکی و هجران
و مرا سرمست از
با خود بودن کن
بتاب تو دل آرا
در شب های دل آرا
( دل آرا شرکاء )
در آن شب زیبا
تو بودی گرم و دل آرا
واژه عشق بود بر لبانت
اسم مرا داشتی بر زبانت
در آن نگاه دلبرانه
لبخند می زدی مستانه
هم مات تو شد دلم
آن هنگام که دادی
قول جاودانه
( دل آرا شرکاء )
در این لحظه
نگاهم به نگاهت گره خورد
من میشناختم این نگاه دل آرا
با من بیا
با من برقص
با من تماشا کن
با من لحظه های جاودانه را
سیر کن
آخر من عاشقم
عاشق تو
( دل آرا شرکاء )
چه نفس گیر بود
آن مسابقه
میان عشق و عقل
گهی پیروز بود عشق
و گهی عقل
گهی می تاختند
هر دو با هم
بر من بیچاره عشق
هنوز دل آرا می نگرد
به آن مسابقه
نفس گیر و هیجان انگیز
میان عشق و عقل
( دل آرا شرکاء )
تو نشسته ای روبروی من
تو می نگری
در چشم دل آری من
من مغلوب توأم
در آغوش نگاه تو
غرق تمناست دلم
تو مرا باور کن
همه هوای توست
در سرم
( دل آرا شرکاء )
من چه عاشقانه
به تو دلبستم به رسم زمانه
می میرم برای آن لبخند دل آرا
و تبسم عاشقانه
تو را میبینم و باز سر می سپارم
به آن نگاه سرمستانه
تو در آتش اشتیاق منی
همسفرم بیا
و باز بنگر مرا
با یک لبخند عاشقانه
( دل آرا شرکاء )
به آن منظره فردا
می نگرم دل آرا
در آن تلئلو چمن زارها
می توان دریافت
آن زیبایی
زمردین آرزوها
( دل آرا شرکاء )
شاید باشد در آن بیراهه ها
دیدار من از آن عقاب ها
شاید که باشد رنگین
آن سکوت ژرف رویاها
با من باش
ای مونس و
همدم دل آرا
( دل آرا شرکاء )
امروز
لبخند دل آرای پیروزی
نقش بست بر لبانم
آن هنگام که دیدم
نگاه پر تمنای تو را
تو پَر میکشیدی
برای آن لبخند
دل آرای من
( دل آرا شرکاء )
می گذشتند خاطرات دل آرا
چون صفحه فیلمی
بر روی پرده سینما
تمام آن لحظات تلخ و شیرین
تنهایی و هیجان
یأس و شوق
سرد و گرم
سکوت و فریاد
پخش می شد
در آن لحظه سکوت
من آبی ام
من لبریزم
از شعر و سروده دل آرا
( دل آرا شرکاء )
آن شب دل آرا و عاشقانه
چه زیبا بود و لبریز از ترانه
آن دعوت زیبای تو
به شامی عاشقانه
بود بهانه ای
برای دیداری عاشقانه
در آن ثانیه های مدت صرف شام
چشمان تو بود برمن
چه تحسین برانگیز و عاشقانه
من احساس میکردم
تو را با تمام وجود
ای عشق رنگین از ترانه
( دل آرا شرکاء )
بو کشیدم
سیب تازه ای ،
بو کشیدم
آن شمیم و عطر دل آرا ی تازه ،
و گوش سپردم
به آن نغمه های دل آرای باران
باز مرا برد به آن
ساعت های روشن دیدار تو
باز سرمست شدم
به آن لحظه های دیدار و
به آن گرما
و عطر دل آرا ی تن تو
که مرا برد
به عالم رویا
( دل آرا شرکاء )
روز جهانی انسان دوستی
به این مناسبت ، سروده و شعر بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا رو تقدیم شما و همه کسانی که دست همیاری خود را به سمت آسیب دیدگان گرفته اند و به مدد آنها شتافته اند تقدیم میکنم .
که گیرد دست او
اویی که رنج می کشد
از حوادث رفته بر او
اویی که درمانده است
در جنگ و خشونت
یا که در قحطی و مصیبت
یا که در بلایای طبیعی ،
آیا شیردلی هست ؟
آیا انسانی پیدا می شود ؟
چشمان پر از انتظارش
هنوز می جوید
نجات دهنده خویش را
او حتما می آید
در لباس یک بشردوست
صلیب سرخ و هلال احمر
یا یک ناجی آتش نشان
یا در پوشش اورژانس
یا که در لباسی ... دل آرا ... می آید
او که گذشته است از راحتی
و آسایش و زندگی خود
دراز میکند ، دستان پر مهرش را
و می گیرد دستان تو را
تویی که گرفتار شدی
در حادثه و مصیبت روزگار
( دلآرا شرکاء )
29 مرداد
19 اوت ( آگوست )
19-8-2020