شعر عاشقانه کوتاه دلارا شرکا
طنین انداخت در گوشم
صدای زیبای تو
نقش بست در ذهنم
چهره دل آرای تو
می نگریستم به آن روزها
روزهای سبز و دل آرا
وه که چه شیرین بود و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
ahuv ck hdvhkd
شعر عاشقانه کوتاه دل آرا شرکا
در آن شب پر خاطره
تو بودی و من
و یک دنیا خاطره
در سایه آن
برج رویایی ایفل
قدم زدیم عاشقانه
نوشیدیم از آن
شربت شیرین
آن کافه پرخاطره
هنوز عطر دل آرای عشق مان
پیچیده در آن فضای پر خاطره
( دل آرا شرکاء )
باز هم هوای باران
باز هم صدای خش خش برگ ها
باز هم نوبت عشق دل آرا
بازهم رقص دل انگیز ریزش برگ ها
باز هم هوای ابر و نسیم خوش
باز هم صدای صاعقه و رعد و برق
باز هم دویدن بر روی زمین های خیس
باز هم جمع کردن برگ های خشک و رنگی
سبز و زرد و قرمز
باشد مبارک آغاز مهر
باشد مبارک پاییز
فصل دل آرای رنگ ها
( دل آرا شرکاء )
در این لحظه
نگاهم به نگاهت گره خورد
من میشناختم این نگاه دل آرا
با من بیا
با من برقص
با من تماشا کن
با من لحظه های جاودانه را
سیر کن
آخر من عاشقم
عاشق تو
( دل آرا شرکاء )
چه نفس گیر بود
آن مسابقه
میان عشق و عقل
گهی پیروز بود عشق
و گهی عقل
گهی می تاختند
هر دو با هم
بر من بیچاره عشق
هنوز دل آرا می نگرد
به آن مسابقه
نفس گیر و هیجان انگیز
میان عشق و عقل
( دل آرا شرکاء )
تو نشسته ای روبروی من
تو می نگری
در چشم دل آری من
من مغلوب توأم
در آغوش نگاه تو
غرق تمناست دلم
تو مرا باور کن
همه هوای توست
در سرم
( دل آرا شرکاء )
من چه عاشقانه
به تو دلبستم به رسم زمانه
می میرم برای آن لبخند دل آرا
و تبسم عاشقانه
تو را میبینم و باز سر می سپارم
به آن نگاه سرمستانه
تو در آتش اشتیاق منی
همسفرم بیا
و باز بنگر مرا
با یک لبخند عاشقانه
( دل آرا شرکاء )
به آن منظره فردا
می نگرم دل آرا
در آن تلئلو چمن زارها
می توان دریافت
آن زیبایی
زمردین آرزوها
( دل آرا شرکاء )
شاید باشد در آن بیراهه ها
دیدار من از آن عقاب ها
شاید که باشد رنگین
آن سکوت ژرف رویاها
با من باش
ای مونس و
همدم دل آرا
( دل آرا شرکاء )
امروز
لبخند دل آرای پیروزی
نقش بست بر لبانم
آن هنگام که دیدم
نگاه پر تمنای تو را
تو پَر میکشیدی
برای آن لبخند
دل آرای من
( دل آرا شرکاء )
آن شب دل آرا و عاشقانه
چه زیبا بود و لبریز از ترانه
آن دعوت زیبای تو
به شامی عاشقانه
بود بهانه ای
برای دیداری عاشقانه
در آن ثانیه های مدت صرف شام
چشمان تو بود برمن
چه تحسین برانگیز و عاشقانه
من احساس میکردم
تو را با تمام وجود
ای عشق رنگین از ترانه
( دل آرا شرکاء )
روز جهانی انسان دوستی
به این مناسبت ، سروده و شعر بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا رو تقدیم شما و همه کسانی که دست همیاری خود را به سمت آسیب دیدگان گرفته اند و به مدد آنها شتافته اند تقدیم میکنم .
که گیرد دست او
اویی که رنج می کشد
از حوادث رفته بر او
اویی که درمانده است
در جنگ و خشونت
یا که در قحطی و مصیبت
یا که در بلایای طبیعی ،
آیا شیردلی هست ؟
آیا انسانی پیدا می شود ؟
چشمان پر از انتظارش
هنوز می جوید
نجات دهنده خویش را
او حتما می آید
در لباس یک بشردوست
صلیب سرخ و هلال احمر
یا یک ناجی آتش نشان
یا در پوشش اورژانس
یا که در لباسی ... دل آرا ... می آید
او که گذشته است از راحتی
و آسایش و زندگی خود
دراز میکند ، دستان پر مهرش را
و می گیرد دستان تو را
تویی که گرفتار شدی
در حادثه و مصیبت روزگار
( دلآرا شرکاء )
29 مرداد
19 اوت ( آگوست )
19-8-2020