نشست بر لبان سرخم
گل لبخند یاد تو
من می بویم و لمس می کنم
آن گل های عنابی یاد تو
و در آن ساعت های ناتمام
دل آرا مینگرم یاد تو
( دل آرا شرکاء )
یثمشقش سا
ng Hvh a
ng Hvh
تو به من مینگریستی زیبا و دل آرا
خجالتی فرا گرفت مرا
چون غنچه گل جمع شدم
در دل داشتم شوق تماشای تو
ولی پنهان کردم روی دل آرا
( دل آرا شرکاء )