شعر عاشقانه کوتاه دل آرا شرکا
در آن شب پر خاطره
تو بودی و من
و یک دنیا خاطره
در سایه آن
برج رویایی ایفل
قدم زدیم عاشقانه
نوشیدیم از آن
شربت شیرین
آن کافه پرخاطره
هنوز عطر دل آرای عشق مان
پیچیده در آن فضای پر خاطره
( دل آرا شرکاء )
باز هم هوای باران
باز هم صدای خش خش برگ ها
باز هم نوبت عشق دل آرا
بازهم رقص دل انگیز ریزش برگ ها
باز هم هوای ابر و نسیم خوش
باز هم صدای صاعقه و رعد و برق
باز هم دویدن بر روی زمین های خیس
باز هم جمع کردن برگ های خشک و رنگی
سبز و زرد و قرمز
باشد مبارک آغاز مهر
باشد مبارک پاییز
فصل دل آرای رنگ ها
( دل آرا شرکاء )
در نگاهم خواندی
آن دوستت دارم را
در لبخندم دیدی
آن محبت بیکرانم را
در سرخی گونه هایم دیدی
آن حجب و حیا را
در کمانی ابروانم دیدی
آن صبر و صلابتم را
در پیچ گیسوانم دیدی
آن ظرافت احساساتم را
دل آرا به تو بست دل
من آن توام
مرا دریاب دل آرا
( دل آرا شرکاء )
Delara sh
ng Hvh a
یثمشقش سا
ahuv ck
دل آرا ش